من و تو مرغ عشق همدگر بودیم یاکه نه

من و تو مرغ عشق همدگر بودیم یاکه نه

[ علی کرمی ]
من و تو مرغِ عشقِ همدگر بودیم یا که نه
اگر آری چرا داری تو تنها می‌پری؟

کبوتر من، نَپَر ز لانه
نبر صفا را ز آشیانه
ز جوجکانت چرا بریدی‌؟
رَوی ز خانه چرا شبانه

کسی چه داند چه کرده دشمن
چه گشته با تو چه کرده با من
تو را کشانده میان کوچه
مرا نشانده به کنج خانه
 *****
چه کسایی زخمتو نمک زدن
تو رو با بهانه‌ی فدک زدن

دردمو یه مرد می‌دونه یعنی چی
تو محله زنمو کتک زدن

*****
روزگارم شد سیاه ای حضرتِ خورشیدِ من
هاله‌ای افتاده روی چهره‌ی تابنده‌ات

می‌شود با دیدنِ تو ماجرا را حدس زد
آتش از بس بوده حتی سوخته رو بنده‌ات

بعد عمری دست‌گیری این کبودیِ غلاف
نیست حق دست‌های خیر و بخشنده‌ات

آن‌که با یک دندگی می‌خواست در را واکند
انقدر که پافشاری کرد آخر دنده‌ات از فشار آن در و دیوار من دیدم شکست

*****

در افتاده
گمونم پشتش یه مادر افتاده
لگد کاری کرده با سر افتاده
در افتاده

حق داره بیفته از این درد سنگین
از رو در گذشتن چهل نانردِ سنگین

افتاد و پا می‌کوبیدن رو در یه بند
بی اجازه با بگو بخند
از زیرِ دری که سوخته بود
فضه بیا گشته بود بلند

ای وای از اون لحظه‌ای که علی رسید
زندگیشو روی خاک می‌دید 
تنها کاری که تونست کنه
عباشو با گریه روش کشید

*****
یک عبا داشتی و سهمِ علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم

خیز و نگذار ما را به اسیری ببرند
من که از راهیِ بازار شدن بیزارم

کن دعا تا کنار بدنت جان بدهم
فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم

*****
به تو درمانده ادراکم، تو از نوری من از خاکم
خدا از خاک بردارد به اسم اعظمت ما را

اگر قدر تو را قدری نفهمیدیم، فهمیدیم
ز ما اَدراکَ در قرآن و ما اَدراکَ زهرا را

نظرات