در عزایت، آیهی تطهیر گریه میکند دوست و دشمن، جوان و پیر گریه میکند زود میفهمم که حال و روزم اصلاً خوب نیست تا که چشمم بعد نامَت، دیر گریه میکند روضهخوان تا گفت یا مظلوم، دیدم فاطمه بر تو ای مظلومِ بیتقصیر، گریه میکند ***** چنان پرنده که هِی بال را به هم زده است صدای فاطمه، گودال را به هم زده است بلند گفت یکی آن وسط، سرش با من ولی مزاحمِمان است، خواهرش با من با تیزی چکمه، به اطراف تنَش زد بالای ده ضربه فقط بر گردنَش زد حسینجان... ***** ای کاش روی سینهاش با پا نمیرفت با چکمه روی سینهی آقا نمیرفت بدجور دنیا را به کامَش زَهر کردند نامردها، ارباب ما را نَهر کردند ای وایِ من، مظلوم آقایِ من... نَهرش کردن، اونا که نامردن بیسر بودِش، وقتی خاکش کردن حسین... ***** (گریه بِده، وگرنَه از اینجا نمیرویم هنگام اشک آب فُراتیم، زَمزَمیم ما را بخر، ضرر بده اصلاً، چه میشود؟! خوبیم یا بدیم، همینیم دَر هَمیم)