منم مشکلگشا و کار بَر من مشکل افتاده بیا دست اجل وا کن، گره را دیگر از کارم بهجای دستهایم کاش میبستند چشمَم را نمیدیدم شده نقشِ زمین تنها طرفدارم شده روز علی با روی زهرای جوان همرنگ تفاوت نیست بین روز من با روی دلدارم لعنت بر آنکه زندگیام را خراب کرد ***** کِی تو دل آسوده داری؟! هر چی غصّه بوده داری من بازوی بسته، ولی تو بازوی خونآلوده داری دنبالم اومدی بیمَعطلی از غمات چیزی نگفتی ولی حقّ تو نبود یه چند تا غلام با غلاف بگیرنِت از علی تو حورایی تو رو من میشناسم بنفشه دیدمِت، گُلبرگ یاسم شب غسلت داره حیدر میمیره کبود از دنیا میری، درده واسهم آیینهی شکسته زود رفتی یاس اومدی، امّا کبود رفتی ***** این مرگ پلّهپلّهی تو غصهخوردنیست این دندهها ز روی لباسَت شمردنیست با درد دندههای شکسته جدال کن تقصیر دستِ بستهی من شد، حلال کن ثانیههای رفتنِ تو تند میشود دارد نفَسنفَسزدنَت کُند میشود ***** نتونستم تو رو خندونِت کنم هر چی که دارَمو قربونت کنم من طبیب عالَمم ولی بدون نتونستم تو رو درمونِت کنم تو بخوای بازم جَوونه میزنم جای تو جارو به خونه میزنم اینجوری دخترتو نگاه نکن من خودم موهاشو شونه میزنم نکنه غصّه اونو پیر بکنه یه حرومزاده اونو اسیر کنه نکنه یه روز شبیه مادرش توی ازدحام کوچه گیر کنه حسین...