کِی تو دل آسوده داری؟

کِی تو دل آسوده داری؟

[ علی کرمی ]
کِی تو دل آسوده داری؟
هر چی غصّه بوده داری
من بازوی بسته، ولی تو
بازوی خون‌آلوده داری

دنبالم اومدی بی‌مَعطلی
از غمات چیزی نگفتی ولی
حقّ تو نبود یه چندتا غلام
با غلاف بگیرنِت از علی

تو حورایی تو رو من می‌شناسم
بنفشه دیدمِت، گُلبرگ یاسم
شب غسلت داره حیدر می‌میره 
کبود از دنیا می‌ری، درده واسه‌م

آیینه‌ی شکسته زود رفتی
(یاس اومدی، امّا کبود رفتی) 2

ای وایِ من، ای وایِ من زهرا...

*****

از دست من افتاده شونه
بس‌که دستم نیمه‌جونه
تنها برای دل‌خوشیت بود
مشغول شدم به کار خونه

یه نگاه‌ت کردم چِشام درد گرفت
یه سلام دادم صِدام درد گرفت
اومدم به احترامِت پاشم
باز دوباره پهلوهام درد گرفت

سه ماهه که به سوی من نشستی
تو هم مثل همین پهلو شکستی
دو روز دیگه که من رفتم، می‌بینی
اونی‌که دست به دیواره تو هستی

ای وایِ من، ای وایِ من زهرا...

*****

(از ما گذشت، زندگی ما به باد رفت
دیگر زنی نسوخت به پشتِ در این‌چنین

با دست‌های بی‌رمق و صورت کبود
از خانه‌ی کسی نرود مادر این‌چنین

غسل شبانه‌ی بدنی زیر پیرُهن
یا رب نکن نصیب کسی دیگر این‌چنین

هنگام غسل مانده همین ضربه‌های دست
دارد مگر اثر ز روی معجر این‌چنین
ز روی پوشیه زد تازه این‌چنین)
...
حالا اون‌که دست به دیواره منم
اون‌که درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتِت بَرنیومد
این وسط اون‌که بدهکاره منم

نظرات