حالی که داری حال دوران پیمبر نیست

حالی که داری حال دوران پیمبر نیست

[ محمدرضا بذری ]
حالی که داری حال دوران پیمبر نیست
از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست۲

ای لیله القدری که عمرت لیله القدر است
انگار زنده ماندنت دیگر مقدر نیست

با دیدن تابوتِ خود، همسر که می‌خندد 
یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست

(من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم
که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست) 2

یک پلک تو‌ از ضربه‌ی سیلی ورم کرده
(اندازه‌ی چشمان تو با هم برابر نیست) 2

(حوریه با برگ گلی مجروح می‌گردد) 2
اصلا نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست

اصلا چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی
مسمار از سینه کشیدن کار حیدر نیست

یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه
دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست

سهم حسینت پیرُهن، پس سهم زینب چه؟
در یادگاری‌های تو یک تکه معجر نیست؟

خونه سوخت، خونه‌ی دلبریمون سوخت
دل بچه های مادریمون سوخت

چادر کوثر و عبای حیدر
خاطرات زن و شوهریمون سوخت

نفسو با غم یار می‌زنم زهرا جان
سرتو بستی و زار می‌زنم زهرا جان

تو کوچه سر به دیوار می‌زنم زهرا جان
تو خونه حرف با مسمار می‌زنم زهرا جان


ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
دیگر توان زانوی او را گرفته بود

در ازدحام پشت در و دود و شعله ها
آتش سراغ گیسوی او را گرفته بود

می خواست تا جدا شود از پشت در ولی
تیزی میخ ؛ پهلوی او را گرفته بود

تحتِ فشار لنگه‌ی در گیر کرده بود
بی خود نبود در، بوی او را گرفته بود

مولا چه می کشید چو می دید لشگری
در کوچه دور بانوی او را گرفته بود

(فرصت نکرده بود، حجابش به سر کند
شکر خدا که در روی او را گرفته بود) 2

صدای در
دری که تو شعله سوخت
دری که یه میخ و توی سینه دوخت

لگد زدن مادرم رو بد زدن
به جای هر کسی که نظر زدن

(بابام با اشک داره فریاد می‌زنه 
این زنی که می‌زنی زن منه) 2

کجا رفته بودی بدون من
شنیدم تو کوچه تو رو زدن 

دعا کن عزیزم برا حسن آروم بگیره 
چه کابوس تلخی دیده حسن
همش میگه نامرد بسه نزن

همش میگه ای وای مادر من داره می‌میره 
هیچکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنی ناموس حیدره

از عمد مادرو پیش پسر زدن
از عمد با لگد محکم به در زدن

نظرات