سجادهها ز جلوه روحانی تواند زندانی خدا همه زندانی تواند با دستهای بسته مناجات دیدنی ست یک گوشهای نشسته مناجات دیدنی ست در زیر تازیانه خدا را صدا بزن آه ای غریب قید ملاقات را بزن جایت کم است بال و پرت را تکان مده دیوار محکم است سرت را تکان مده تا ساقهات خمید خمیده شدی تو هم زنجیر را کشید کشیده شدی تو هم خورشیدی و به جانب گودال میروی ساقت تکان که میخورد از حال میروی بالت به میلههای قفس گیر میکند با این گلوی بسته نفس گیر میکند این چهار تا غلام غریبت کشیدهاند انگار تخته ها به صلیبت کشیدهاند یک گوشه دختران خودت را صدا زدی با دست و پای بسته شده دست و پا زدی ***