چه تک و تنها، چه غریبونه یه نفر کنجِ این زندونه اسیر این شبای تاره، رو خاک تیره سر میذاره کسی بهجز خدا از حالش خبر نداره، خبر نداره ای صید بیبال و پَر، شفیع روز محشر دخیلُکَ آقا یا موسی بنِ جعفر توی این زندون دیگه آزاده بدنش روی خاک افتاده هنوز توی غل و زنجیره، رضا براش عزا میگیره محاله دخترش معصومه، آروم بگیره درای زندون وا شد، تو آسمون غوغا شد شفیع این عالم حاجتش روا شد با عزای این غم شیدایی دل عالم شد عاشورایی شهیدی که لبش خشکیده با نیزهها کفن پوشیده یه روز میاد توی محشر با سرِ بریده جانِ اباعبدالله منتقم آلُالله ادرکنی یا مولا بقیهالله حسین اباعبدالله...
عالیه❤️🕊
واقعا زیبا