دلم خراب شد... شبِ عزای بچههای بوتراب شده دوباره شمعِ فاطمه زِ غصه آب شد چشام برای روضهی تو خیسِ آب شد تو روضه اومدم برام حرم حساب شد ظاهرا اسیرُ باطناََ امیر ... آقاجان جونِ زهرا امشب دستمو بگیر... آقاجان یهدلِ سیر میخونم برای تو ... یامظلوم گریه میکنم واست یهچشمِ سیر.... آقاجان از حرفِ بددهنها شدی عذاب، آقاجان رو دستات جایِ زنجیره و طناب، آقاجان رقاصه آوردن پیشِ پایِ تو، بااینحال ناموست نرفته مجلسِ شراب، آقاجان ای مظلومِ آلِپیغمبر سیدی یا موسیابنجعفر(۲) دمِ غروب بود.. تو قلبِ عاشقا یه داغه سینهکوب بود و خونِ پیکرِ تو جاری مثلِ جوب بود دمِ غروب بود.. تنِ نحیفِ تو روی یه تکه چوب بود با اینکه کشتنت آقا ولی چه خوب بود آقاجان.. تنِ بیسرت رو دخترت ندید سرِ بیتنت رو خواهرت ندید کشته شدی با زهرِ جفا ولی قاتل رو، نشسته رو سینهت مادرت ندید آقاجان.. آره سخته نفسهای آخرت اما خنجر نبود روی حنجرت استخونات شکسته شدن ولی لااقل، اسبا نتازیدن روی پیکرت
بیسارعالی
عالی