
دلم خراب شد شبِ عزای بچههای بوتراب شده دوباره شمعِ فاطمه زِ غصّه آب شد دلم خراب شد چشام برای روضهی تو خیسِ آب شد تو روضه اومدم برام حرم حساب شد ظاهرا اسیر و باطناََ امیر، آقاجان جونِ زهرا امشب دستمو بگیر، آقاجان یه دلِ سیر میخونم برای تو، یا مظلوم گریه میکنم واست یه چشمِ سیر، آقاجان از حرف بَددهنها شدی عذاب، آقاجان رو دستات جای زنجیره و طناب، آقاجان رقّاصه آوردن پیش پای تو، با این حال ناموست نرفته مجلسِ شراب، آقاجان ای مظلومِ آلِ پیغمبر، سیّدی یا موسی بنِ جعفر... دمِ غروب بود تو قلبِ عاشقا یه داغ سینهکوب بود و خونِ پیکرِ تو جاری مثل جوب بود دمِ غروب بود تنِ نحیفِ تو روی یه تکّه چوب بود با این که کشتنت آقا ولی چه خوب بود تنِ بیسرت رو دخترت ندید، آقاجان سرِ بیتنت رو خواهرت ندید، آقاجان کشته شدی با زهرِ جفا ولی قاتل رو، نشسته رو سینهت مادرت ندید، آقاجان آره سخته نفسهای آخرت، آقاجان اما خنجر نبود روی حنجرت، آقاجان استخونات شکسته شدن ولی لااقل، اسبا نتازیدن روی پیکرت، آقاجان
محمدمهدی محمدیبیسارعالی
محمد طاهاعالی