سجاده ها زجلوه‌‌ی روحانی توان

سجاده ها زجلوه‌‌ی روحانی توان

[ مسعود پیرایش ]
سجاده‌ها ز جلوه‌ی روحانیِ تواند
زندانیِ خدا همه زندانیِ تواند

با دست‌های بسته مناجات دیدنیست
یک گوشه‌ای نشسته مناجات دیدنیست

در زیر تازیانه خدا را صدا بزن
آه ای غریب قید ملاقات را بزن

جایت کم است بال و پرت را تکان مده
دیوار محکم است سرت را تکان مده

تا ساقه‌ات خمید خمیده شدی تو هم
زنجیر را کشید کشیده شدی تو هم

خورشیدی و به جانب گودال می‌روی
ساقت تکان که می‌خورد از حال می‌روی

بالَت به میله‌های قفس گیر می‌کند
با این گلوی بسته نفس گیر می‌کند

این چارتا غلام غریبت کشیده‌اند
انگار تخته‌ها به صلیبت کشیده

یک گوشه دختران خودت را صدا زدی
با دست و پای بسته شده دست و پا زدی

جسم تو را سه روز روی پل گذاشته‌اند 
با جای دست‌های توسل گذاشته‌اند

رد میشدند مردمِ بی عار بارها
رد میشدند از بغل تو سوارها

اما کسی به رخت و لباس تو پا نزد
اما کسی دهان تو را با عصا نزد

نظرات