سلام ای گل باغ زهرای اطهر

سلام ای گل باغ زهرای اطهر

[ حاج حسن خلج ]
سلام ای گل باغ زهرای اطهر
که از عطر تو عالم شد معطّر

سلام ای تولّای تو حصن ايمان‏
درود ای تجلّای تو نور داور

سلام ای کتاب ثنای تو قرآن‏
درود ای شفای دل درد‌ پرور

تویی کعبه‌ی جان، تویی قبله‏‌‌ی دل‏
تو باب‌الحوائج، تو موسی بن جعفر

به آن آيه‏‌‌ی يُذهب عنکمُ الرجس‏
تو هستی مؤيّد، تو هستی مطهّر

کلامت چو حکم الهی‌ست محکم‏
زبانت پيام خدا را بيانگر

ولی نعمت شيعيان جهانی
خدا خصلتی و خداوند مظهر

ولای تو سرمايه‌ی دين و دنيا
نگاه تو آسايش روز محشر

بوَد کاظمینت حرم‌خانه‌ی دل
ملائک آن‌جا گشایند شهپر

ولیکن شبیه گل سرخ پَر‌پَر
تو را کنج زندان نمودند پَر‌پَر
****
کنج زندان چه بلایی سرت آوردند
چه بلایی به سر چشم ترت آوردند

شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
ولی افسوس که بی‌بال و پَرت آوردند

دخترانت همگی چشم به راهت بودند
آخر از گوشه‌ی زندان خبرت آوردند

عجبی نیست که چیزی زِ تنت باقی نیست
حمله کردند به زانو و به ساق و کمرت

آن کشته که بردند به یغما کفنش را
تیر از پیِ تیر آمد و پوشید تنش را

پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
با خار عوض کرد گل پیروهنش را
****
در آن غروب حوالی تنگ آن گودال
قرار بود که آقا فقط شهید شود

قرار بود سرش را جدا کنند ولی
بنا نبود شناسایی‌اش بعید شود
****
افتاده بین قتلگاه، تو چنگ کینه‌ی سپاه
نداره دیگه جون پناه، پناه عالم

دورش پُر از کمینه، زینب داره می‌بینه
رو سینه‌ی داداشش شمر لعینه

بالای گودال هِی میره از حال
پیر شده زینب قدّ هزار سال

سالار زینب، سالار زینب...
****
لباس کهنه بپوشید زیر پیروهنش
مگر که برنکشد خصم بد منش زِ تنش

لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سُمِّ ستور
تنی نمانْد که پوشند کهنه یا کفنش
****
لختی فزون نرفته که رفت از کنار من
این زخم‌ها به پیکر او چون رسید چون

یا خواب بوده‌ام من و گم‌گشته از راه
یا خواب بوده آن‌که مرا کرده رهنمون

می‌گفت و می‌گریست که جانسوز ناله‌ای
آمد زِ حنجر شَه لب‌تشنگان برون

کای عندلیب گلشن جان آمدی بیا
رَه گم نگشته خوش به نشان آمدی بیا

نظرات