هزار بوسه بدهکاری و طلبکارم از این هزار به یک بوسه راضیم گفته بودم به خود اگر آمد مینشینم به روی دامانش او بگیرد به بر مرا من هم کنم از بوسه، بوسه بارانش چه با حواس تو کرده است دست و خنجر شمر چه شد که دختر خود را به جا نمیآوری به پیش من که دلم در هوای موی تو بود روا نبود که گیسو به باد بسپاری دست عدو بزرگتر از صورت من است یک ضربه زد ولی دو گونهام سیاه شد بابا مرا ببخش صدایم بلند شد گردیده ناشنوا دخترت خبرداری؟ نگفتی من دل دارم، رفتی نگفتی دختر داری، رفتی بدون اینکه بار غم رو از رو دلم برداری، رفتی حالا من بدون تو کجا برم؟ حالا من بدون تو چیکار کنم؟ اونقدر گریه میکنم که نیمه شب از خواب ناز چشماتو بیدار کنم ***** سلام بابا یه ماه میشه که لبهامو نبوسیدی چشمت روشن لباس پارمو دیدی خبر داری شبا رو خاکا میخوابم ببین کرده موهای سوخته بیتابم از اون شب که کتک خوردم چشام تاره منو بد زد لباسهام هم پر از خاره