تَنَت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد

تَنَت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد

[ سیدرضا نریمانی ]
تَنَت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد
مسیر روضه از اوّل به مادر ربط پیدا کرد

تو را بَر روی تخته‌پاره‌‌ای تشییع کردند و
به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد

سه روز آن‌جا که جسمت ماند در گرما به روی خاک
تَنی با سَر به آن مظلومِ بی‌سَر ربط پیدا کرد

نیاوردند نیمه‌‌ی شب سرَت را غرقِ خاکستر
از این‌جا روضه‌ی بابا به دختر ربط پیدا کرد

گُریزِ روضه را اوّل زدم، با نیمه‌شب این شعر
در آخر تازه با موسی ابن جعفر ربط پیدا کرد

همان نیمه‌شبی که «یا رضا» گفتی و این مقتل
به سطرِ رفتنِ جان‌سوز اکبر ربط پیدا کرد

میان ربط‌‌هایی که به هم دادم، نفهمیدم
چگونه روضه‌ی اکبر به اصغر ربط پیدا کرد

نفهمیدم چه پیش آمد، فقط دیدم که ملعونی
نشست و آخرش خنجر به حنجر ربط پیدا کرد

*****

با ناله‌اش آرامش زندان شکسته
حتّی سکوت مَرد زندان‌بان شکسته

آیات «الرّحمن» به هم پیچیده آیا
یا استخوان لؤلؤ و مرجان شکسته

او نیز از زندان میان تشت دیده‌‌ست
سنگ صبور زینب و طفلان شکسته

این تازیانه می‌‌زند، آن خیزران را
پهلو پریشان می‌شود، دندان شکسته

با خیزران بی‌‌وضو باید بگویم
دندان قاری، حُرمت قرآن شکسته

مگذار پا را پیش‌تر، این روضه باز است
وقتی عقیقی گوشه‌ی میدان شکسته

*****

(«یا علی» می‌گویم و پهلو به پهلو می‌شوم)

نظرات