نیمه شب های مهتابی

نیمه شب های مهتابی

[ محمدرضا بذری ]
نیمه شب های مهتابی
توی لحظه ی بی تابی
میدیدم بخدا مادر 
که توی بغلم خوابی

بودی اما خیالی بود
نمیدونی چه حال بود
لالایی امو میخوندم من
بغلم ولی خالی بود

یه مادر وقتی لالایی نخونه
میمیمره گوشه ی خونه
حال منو کی میدونه

یه مادر که زیر سایه نمیره
میخواد که تشنه بمیره

لالایی گلم الهی فدای خنده هات 
لالایی گلم دل منو میبره صدات

لالایی علی لالایی علی

مثلا تو رو تاب میدم 
مثلا به تو آب میدم
مثلا تو صدام کردی
من با خنده جواب میدم

مثلا سه چهار ساله
 شدیو دیگه خوشحالم
بازی میکنی تو کوچه
 با رقیه ی هفت سالم

بمیرم شیرین زبونی نکردی
دیدم که  خشکی و زردی
گرمه هوا ولی سردی

بمیرم شبیه گل شدی پر پر 
با گریه هات دم آخر
 منو صدا زدی مادر 

لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آب علی
لالایی گلم بیا بغلم بخواب علی

لالایی علی لالایی علی

مثلا عمو برگشته 
شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و 
توی آغوش باباتی

عزیزم پیرهنتو روی چشمام
میذارمو توی رویام
نگاه نازت ومیخوام

عزیزم هرجا که شیرخواره دیدم
زیر گلوشو بوسیدم
خدا میدونه بریدم

لالایی علی توی بغل بابا علی
لالایی علی میزدی تو دست و پا علی

لالایی گلم الهی فدای خنده هات 
لالایی گلم دل منو میبره صدات

لالایی علی لالایی علی
*
شاعر : محمد اسداللهی
***

نظرات