ای وای از اسیر شدن، کو به کو شدن با مردم غریبه دگر، روبه رو شدن این است آخر عاقبت بی عمو شدن بی حرمتی به دختر زهرا زِ حَد گذشت خیلی به خواهرت سَر بازار بد گذشت خیلی گران تمام شد، این آب خواستن یک مشک از قبیلهی ما یک عمو گرفت در شام بیشتر به قدت احتیاج بود **** رباب آنجا که دائم آه حسرت میکشد آنجاست و جایی که ابو فاضل خجالت میکشد آنجاست **** ساز با نالهی طفلان عزادار زدن **** گر نبودند مدینه بزنند زهرا را عوضش، فاطمهها را سر بازار زدند بی جهت نیست میافتد سَر عباس زِ نی عمهام را جلوی چشم علمدار زدند حسین... **** تو مگه قرار نبود دیر نکنی جلوی خیمه منو پیر نکنی تو مگه قرار نبود با رفتنت کوه من، منو زمینگیر نکنی تو بری، حسین تو تنها میشه چشمای خواهرامون دریا میشه سر اینکه، سرمو کی ببره میون شمر و سنان دعوا میشه