بمونه خونه خدا خدا کنه

بمونه خونه خدا خدا کنه

[ علی کرمی ]
بمونه خونه خدا خدا کنه
بره مسجد قُنفُذو نگاه کنه
مردی که زنِش تُو کوچه خورد زمین
کجا سفره‌ی دلِش رو وا کنه

آره مردی که زنِش جواب می‌شه
سقف خونه رُو سرِش خراب می‌شه
یه لباس نمونده اندازه‌ش بشه
داره زهرا قطره قطره آب می‌شه

داره غسل و کفَنت شروع می‌شه
غصّه‌ی نبودنِت شروع می‌شه
زینب و حسینو ساکت می‌کنم
گریه‌های حسنت شروع می‌شه

هِی می‌گفتم که نزن نزن، می‌زد
سیلی رو جلو چشم حسن می‌زد
این‌که هیچیم نشد آزارم می‌ده
کاش یه دونه سیلی هم به من می‌زد

چه‌جوری گُلشنَمو کفن کنم؟
پاره‌های تنَمو کفن کنم
باورم نمی‌شدِش که آخرش
من با دستم زنَمو کفن کنم

مثه تو دیگه تُو عالَم نمیاد
سر من بدتر از این غم نمیاد
آب می‌ریزم خون تازه می‌ریزه
چرا زخمات عزیزم هَم نمیاد؟!

نه فقط بال و پَرِت شکسته شد
شاخه‌های ثمرت شکسته شد
امّا از ردّ خونای روی در
تازه فهمیدم سرِت شکسته شد


----


از ما گذشت، زندگی ما به باد رفت
دیگر زنی نسوخته پشت در این‌چنین

غسل شبانه‌ی بدنی زیر پیرُهن 
یا رب نکن نصیب کسی دیگر این‌چنین

هنگام غسل مانده‌ام این ضربه‌های دست
دارد مگر اثر به روی معجر، این‌چنین

----

ز روی پوشیه زد تازه این‌چنین


(چه ضربه‌ای به تو زد، آن حرام‌زاده‌ی پَست
سه ماه رد شده امّا هنوز ردَّش هست)

نظرات