
نذر را نام تو لبریزِ طراوت میکند شعر زیر سایهات کسب سعادت میکند از خدا بر تو سلام آورده جبریل امین بر دَرَت پیک خدا عرض ارادت میکند مادرِ صدّیقه و صدّیقهی اُمّت تویی طاهری و دین زِ تو کسب طهارت میکند بر سرِ سجّادهی اسلام اوّل زن تویی که نماز آسمانی را اقامت میکند قافله در قافله سرمایه دادی عاقبت کاروان تو محبّت را تجارت میکند چلّهای خرما رساندی در حرا امّا رسول در عوض سیبِ بهشتی با تو قسمت میکند **** کیست تا مثل تو بانو کفو طاهایش کنند کفو طاها مادرِ اُمِّ اَبیهایش کنند مادرِ زهرا، سلامُ الله بر جان و تنت یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت بوی عطر عصمت مریم دهد پیراهنت خلعت زیبای اُمُّالمؤمنینی بر تنت مثل فدک نام شما را غصب کردند تو بهترین مصداق اُمُّالمؤمنینی **** در رسایت شعر میگوید امیرالمؤمنین زهرا چرا جواب علی را نمیدهی؟ خستهام، حرفی بزن، چیزی بگو دخترعمو این غریبی که سر قبرت نشسته حیدر است میروم در کوچهها، قُنفذ میون کوچههاست میروم مسجد، مُغیره در کنار منبر است هر که میافتد زمین با ذکر من پا میشود چارهی بیچارگان است اینکه حالا مضطر است ای ستون خانهی من با علی حرفی بزن بیتو حالم مثل یک فرماندهی بیلشکر است فضّه هم دارد از اینجا میرود، حق میدهم زندگی در خانهی بیفاطمه زجرآور است چشم میدوزد به در هر کس عزیزش میرود من ولی میسوزم از اینکه نگاهم بر در است **** یه مَرد پست، یه دفعه درو شکست مادرم فاطمه پشت در نشست صدای جیغ توی خاکستر و دود کی میدونه چی تو دست فضّه بود در که شد باز نفَس در دل محسن پیچید فضّه دوید ولی بد موقع رسید میخِ در نفَس مادرو بُرید بابام با اشک داره فریاد میزنه این زنی که میزنید زن منه **** گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم با درِ سوختهی خانه ندانم چه کنم؟ زرهام پشت ندارد به تو پشتم گرم است بیسپر بعد تو با خصمِ گرانم چه کنم؟ تا مُغیره رسد از راه، حسن میلرزد من به حال پسرم بس نگرانم چه کنم؟ گوشهی خانه من و چهار جگرگوشهی تو بهر این سینهزنان نوحه نخوانم چه کنم؟ **** در وسط کوچه تو را میزدند کاش به جای تو مرا میزدند خیلی بیعاطفه هستند بهخدا راهشو تو کوچه بستند بهخدا بچّه سیّدا بلند گریه کنید بار شیشهشو شکستند بهخدا خدا میدونه که بیعدد زدند ضربهی غلافو خیلی بد زدند میدونستن که ما توراهی داریم عمداً اومدند به در لگد زدند ای وایِ من، ای وایِ من زهرا... کشتنش امّا میگفتن که خودش مُرد خودش حتماً یه روز محکم به در خورد خودش خورده به جایی چشم و گونهش خودش آتیش گرفت لابد تو خونهش از غمات چیزی نگفتی ولی دنبالم اومدی بیمعطلی خیلی سخته که چندتا غلام تو رو با غلاف بگیرن علی آیینهی شکسته زود رفتی یاس اومدی امّا کبود رفتی