ما تا خدا خداست، فدای خدیجه‌ایم

ما تا خدا خداست، فدای خدیجه‌ایم

[ حاج محمود کریمی ]
ما تا خدا خداست، فدای خدیجه‌ایم
مشغول ذکر و مدح و ثنای خدیجه‌ایم
عمری‌ست سربه‌راه ولای خدیجه‌ایم
شکر خدا که تحت لوای خدیجه‌ایم
بعد از هـزارسال گدای خدیجه‌ایم

وقتی عنادورزی دشمن، مُبرهن است
مارا هدف مشخّص و تکلیف، روشن است
تا حفظ اعتقاد کنم؛ شعر، جوشن است
مهرش، نتیجه‌ی دهه‌ی اوّل من است
ما یک‌دهه تمام برای خدیجه‌ایم

در آسمان حائر او گریه می‌کنیم
با گریه‌های زائر او گریه می‌کنیم
در بیت‌های شاعر ا گریه می‌کنیم
ده شب فقط به خاطر او گریه می‌کنیم
ما پیشواز روز عزای خدیجه‌ایم

هرگز نبین که اهل ریا، پا پی چه‌اند
دنبال خط و ربط چه کس یا پی چه‌اند
امروز در هوای چه، فردا پی چه‌اند
اصلاً به ما چه، مردم دنیا پی چه‌اند
ماها که در پی نوه‌های خدیجه‌ایم

جز او، کسی‌که بانوی دارالرّسول نیست
غیر از خدیجه، هیچ‌کس اُمّ‌بتول نیست
نورش ستاره‌ای‌ست که اهل اُفول نیست
بی‌مهر او، عبادت عالم قبول نیست
ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه‌ایم

خاک رهش نباشم اگر، خاک بر سرم
با آن‌ کسی‌که نیست فقیرش نمی‌پرم
من خار چشم دشمن زهرا و حیدرم
مهر خدیجه را به سر شانه می‌برم
شکر خدا که مادر زهراست، مادرم

تو در بطن خودت، جا داده‌ای نور امامت را
کجا دارد کسی دیگر شبیهت این کرامت را

خدا، زهرا به تو داده؛ همان خیر کثیرش را
دلیل خلقت عالم، شکوه بی‌نظیرش را

ولی افسوس! زود از تو جدا خواهد شد این دختر
و می‌گیرد بهانه که کجا هستی؛ کجا مادر؟

به اسما گفته‌ای که پیش زهرا باش تا آخر
بیا و در شب عقدش، برایش باش چون مادر

شنیدم ماجراهای در و دیوار در راه است
پس از آن، کار زهرایم فقط گریه، فقط آه است

شنیدم در جوانی، دختر من پیر خواهد شد
و از نامردمان این حوالی، سیر خواهد شد

شنیدم زود خواهد رفت امّا چون گلی پرپر
پس از او می‌شود تنهای تنها، همسرش حیدر

بیا اسما؛ شب غسلش، کنار همسر او باش
علی تنهاتر از تنهاست؛ آن‌شب، یاور او باش

بریز آب روان اسما، ولی آهسته‌آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته‌آهسته

نظرات