
با نام خدیجه هر لبی وا نشود خشنود دل حضرت زهرا نشود دربارهی او رسول اکرم فرمود: هیهات که چون خدیجه پیدا نشود از یاد رود همّتِ بیبی هیهات تکرار شود غربتِ بیبی هیهات تا نوکر حضرت خدیجه ماییم کمرنگ شود رحلتِ بیبی هیهات مادرِ زهراست پس او ترجمان نور بین اهل معناست سوغاتیِ معراج صحن دامن اوست آغوش او گهوارهی عرش معلّی است قدرش نهان باشد شبیه لیلهی قدر در چشمهایش عالم لاهوت پیداست او مادر اِنسیهی حوریسرشت است او مادرِ آیات نور و قدر و طاهاست حُسنِ تمامی که سراپایش حَسن بود آیینهای که مادرِ اسماء حُسنی است آن مادرِ مکّه که بانوی عفاف است فخر تمام دختران نسل حوّاست اللهاکبر از جلال و وقارش او باطناً اذکار تسبیحات زهراست او تاجر عشق است بعد بذل مالش هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست آن کس به واقع شخص اُمّ المومنین است که در حقیقت مادرِ اُمّ اَبیهاست او از ازل دلدادهی شهر نجف بود او از ازل سرمست صهبای تولّیست هر روز را دلواپسِ در بود و کوچه آری بساط گریهاش هر شب مهیّاست بین مزارش روضهدار کربلا شد بین عبا گریانِ جسمی ارباً اربا مرثیهخوانِ یک کفن از خاک و خون شد مرثیهخوانِ پیکری در زیر گرماست مادربزرگِ ماههای روی نیزه دلواپسِ حوریههای بین صحراست بیاظطراب جان بده بانو کفن رسید غیر از حسین سهمیهی پنج تن رسید احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید مادربزرگِ کربُبلا جانِ تو قسم با هر فراز روضه به لب جانِ من رسید گودال قتلگاه کجایی دَم غروب کار کبوترِ تو به پَرپَر زدن رسید بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد بر تکتک سپاه کمی از بدن رسید از دورِ پیکرش همه با دست پُر روند بر یک نفر عبا و یکی پیراهن رسید دنبال شال دورِ کمر بود ساربان اما نگاه او به عقیق یمن رسید