ای وای تو این شب غریبی

ای وای تو این شب غریبی

[ حاج مهدی سلحشور ]
ای وای تو این شب غریبی
گل‌های زهرا، شدند آواره، تو دشت و صحرا

می‌سوزه توی آتیش، خیمه‌ی بی‌پناهی
به‌جز فرار تو صحرا، نمونده دیگه راهی

ای وای ای وای، کبوده هر رویی
ای وای انگار شکسته پهلویی
دست آتیش رسیده بر مویی

ای وای ای وای حسین جانم...
****
عمّه، از آه و اشک و ماتم دَمی رها نیست
که درد زینب، یکی دوتا نیست

بعد تموم دردها، با قامتی شکسته
رو خاک غم می‌خونه، نمازش رو نشسته

آه از این شب، شب غم و ناله
روی زینب، کبوده چون لاله
چشمِ زینب، به‌ سوی گوداله

ای وای ای وای حسین جانم...

نظرات