عشق یعنی بی‌کرانی که کرانش زینب است

عشق یعنی بی‌کرانی که کرانش زینب است

[ سیدمهدی حسینی ]
عشق یعنی بی‌کرانی که کرانش زینب است 
عشق خورشید است اما آسمانش زینب است

عشق یعنی اون ظهوری که شکوهش از علیست 
عشق یعنی آن نمازی که اذانش زینب است

دین به‌جز حُبّ نیست، یعنی که ستونش فاطمه است
فاطمه آن بی‌نشانی که نشانش زینب است

قبله‌ای دارد جهان با نام ایوان نجف
در نجف دیدم که نقش آستانش زینب است

کعبه است آن محملی که پرده‌‌دارش اکبر است
کعبه است آن خیمه‌ای که در میانش زینب است

کربلا رود است و اقیانوسِ آرامَش حسین 
کربلا منظومه است و کهکشانش زینب است 

شام چون خاک است و کاخش، پیش او بر باد رفت 
کوفه چون کاه است تا کوهِ گرانش زینب است

روی زانوی علمدار است نقش پای او
حضرت عباس می‌داند توانش زینب است

آن‌که آهش شد حسین، آن‌که دادش شد حسن
خوش‌به‌حالش که همیشه خانمانش زینب است

هفت دفعه می‌دهد حق را به نام او قسم 
حضرت صاحب‌زمان هم بر زبانش زینب است

سِتر ناموس نبوّت، چون حجابش زینب است
محتجب لفظ حجاب، احتجاب زینب است

مدّعی را گو مزن بیهوده لاف عاشقی 
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
****
بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا 
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

نظرات