
به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من سر تو رو بردن، دیر رسیدم من یه گوشه ی گودال مادرو دیدم من که رفته بود از حال دیر رسیدم من صدا زدی من رو خودم شنیدم من صدای رگهات بود دیر رسیدم من افتان و خیزان و نفس بریدم من پیراهن و بردن دیر رسیدم من با بوسه از رگهات به خون تپیدم من میون خاک و خون دیر رسیدم من (حسین)۳