با نام خدیجه هر لبی وا نشود
716
17
- ذاکر: حاج مهدی سلحشور
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت خدیجه (س)
- مناسبت: شب دهم ماه رمضان
- سال: 1402
با نام خدیجه هر لبی وا نشود
خشنود دل حضرت زهرا نشود
دربارهی او رسول اکرم فرمود
هیهات که چون خدیجه پیدا نشود
از یاد رود همت بی بی هیهات
تکرار شود غربت بی بی هیهات
تا نوکر حضرت خدیجه ماییم
کمرنگ شود رحلت بی بی هیهات
مادر زهراست پس
او ترجمان نور بین اهل معناست
سوغاتی معراج صحن دامن اوست
آغوش او گهوارهی عرش معلی است
قدرش نهان باشد شبیه لیلهی قبر
در چشمهایش عالم لاهوت پیداست
او مادر انسیهی حوری سرشت است
او مادر آیات نور و قدر طاهاست
حسن تمامی که سراپایش حسن بود
آیینهای که مادر تمامی اسما حسنی است
ان مادر مکه که بانوی عفاف است
فخر تمام دختران نسل حواست
الله اکبر از جلال و وقارش
او باطنا اذکار تسبیحات زهراست
او تاجر عشق است بعد بذل مالش
هر چه بلا سرش آید با جان پذیراست
آن کس به واقع شخص ام المومنین است
که در حقیقت مادر ابیهاست
او از ازل دلدادهی شهر نجف بود
او از ازل سرمست صهبای تولی است
هر روز را دلواپس در بود و کوچه
آری بساط گریهاش هر شب محیاست
بین مزارش روضهدار کربلا شد
بین عبا گریان جسمی اربا اربا
مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد
مرثیه خوان یک پیکری در زیر گرماست
مادربزرگ ماههای روی نیزه دلواپس حوریههای بین صحراست
بی اظطراب جان بده بانو کفن رسید
غیر از حسین سهمیهی پنج تن رسید
احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا با اذن خدا پنجمی بر حسن رسید
مادربزرگ کربلا جان تو قسم با هراز روضه جان من به لب رسید
گودال قتلگاه کجایی دم غروب کار کبوتر تو به پرپر زدن رسید
بیش از هزارونهصدو پنجاه ضربه خورد
بر تک تک سپاه کمی از بدن رسید
از دور پیکرش همه با دست پر روند
بر یک نفر عبا و یکی پیراهن رسید
دنبال شال دور کمر بود ساربان
اما نگاه او به عقیق یمن رسید
بریز آب روان به جسم اطهر زهرا ولی آهسته
خشنود دل حضرت زهرا نشود
دربارهی او رسول اکرم فرمود
هیهات که چون خدیجه پیدا نشود
از یاد رود همت بی بی هیهات
تکرار شود غربت بی بی هیهات
تا نوکر حضرت خدیجه ماییم
کمرنگ شود رحلت بی بی هیهات
مادر زهراست پس
او ترجمان نور بین اهل معناست
سوغاتی معراج صحن دامن اوست
آغوش او گهوارهی عرش معلی است
قدرش نهان باشد شبیه لیلهی قبر
در چشمهایش عالم لاهوت پیداست
او مادر انسیهی حوری سرشت است
او مادر آیات نور و قدر طاهاست
حسن تمامی که سراپایش حسن بود
آیینهای که مادر تمامی اسما حسنی است
ان مادر مکه که بانوی عفاف است
فخر تمام دختران نسل حواست
الله اکبر از جلال و وقارش
او باطنا اذکار تسبیحات زهراست
او تاجر عشق است بعد بذل مالش
هر چه بلا سرش آید با جان پذیراست
آن کس به واقع شخص ام المومنین است
که در حقیقت مادر ابیهاست
او از ازل دلدادهی شهر نجف بود
او از ازل سرمست صهبای تولی است
هر روز را دلواپس در بود و کوچه
آری بساط گریهاش هر شب محیاست
بین مزارش روضهدار کربلا شد
بین عبا گریان جسمی اربا اربا
مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد
مرثیه خوان یک پیکری در زیر گرماست
مادربزرگ ماههای روی نیزه دلواپس حوریههای بین صحراست
بی اظطراب جان بده بانو کفن رسید
غیر از حسین سهمیهی پنج تن رسید
احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا با اذن خدا پنجمی بر حسن رسید
مادربزرگ کربلا جان تو قسم با هراز روضه جان من به لب رسید
گودال قتلگاه کجایی دم غروب کار کبوتر تو به پرپر زدن رسید
بیش از هزارونهصدو پنجاه ضربه خورد
بر تک تک سپاه کمی از بدن رسید
از دور پیکرش همه با دست پر روند
بر یک نفر عبا و یکی پیراهن رسید
دنبال شال دور کمر بود ساربان
اما نگاه او به عقیق یمن رسید
بریز آب روان به جسم اطهر زهرا ولی آهسته
نظرات
نظری وجود ندارد !