مقدّر بود زهرا جانِ ختم‌الانبیاء باشد

مقدّر بود زهرا جانِ ختم‌الانبیاء باشد

[ حاج مهدی سلحشور ]
مقدّر بود زهرا جانِ ختم‌الانبیاء باشد
علی هم دست در دست نبی، دستِ خدا باشد 

مقدّر بود در دست رسول‌الله و اولادش
زمین باشد زمان باشد تمام ماسوا باشد

میان بانوان عالم اما یک نفر باید
که محبوب حبیب‌الله، عشق مصطفی باشد

علی آیینه‌ی احمد، حسین آیینه‌ی زهرا
ولی آیینه‌ی روی خدیجه مجتبی باشد

به پاس زحمتش در راه دین، زهرا نصیبش شد 
علی داماد او گردید تا حقّش ادا باشد

از او محروم شد دنیا وگرنه فاش می‌دیدند
که او هم در حدیث فاطمه تحت کساء باشد

نه تنها خود کریمه، مادر نسل کریمان است
که هم خیرالنساء هم مادر خیرالنساء باشد

عجب حُسن ختامی! دَه شبِ ماه خدا دارد
نفَس‌های خدیجه ضامن هر ربّنا باشد

نه تنها ما، حسین از تربت او توشه می‌گیرد
عجب شأنی! که قبرش ملجأ آل عبا شد

کسی که نام او قبل از أنا بنُ الحیدر کرّار
رجزهای حسین ابن علی در کربلا باشد

چنان باغ فدک در روز روشن غصب شد نامش
که اُم‌ُّالمومنین تنها بر این مادر روا باشد

کسی که هستی‌اش خرج خدا شد لحظه‌ی آخر
تقاضایش زِ احمد با خجالت یک عبا باشد

عبا را داد، اما جبرئیل آخر کفن آورد
عبا اما به گوش گریه‌کن‌ها آشنا باشد
****
سر حرف عبا غم در دلم لنگر می‌اندازد
مرا یاد عبای شانه‌ی حیدر می‌اندازد

عبایی که میان آتشِ پشت درِ خانه
علی با گریه آن را بر روی مادر می‌اندازد

عبا در کربلا هم آمد و مشکل‌گشایی کرد
عبا ما را به یاد قامت اکبر می‌اندازد

عبا جای دگر ما را دوباره یاد آن تیری
که بیرون آمده از حنجر اصغر می‌اندازد

نظرات