
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانهی مارا بیا ای مرگ یاری کن منِ افتاده از پا را اجل را دور سر گرداندهام تا بر علی گریَم وگرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را من از بهر علی گریان، علی از بهر من گریان به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را ز تو ای دست ممنونم که بهر یاری حیدر گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را همه دشمن، علی تنها، منو افتاده، تو بشکسته خدا را پس که یاری میکند آن یار تنها را؟ * * * * جوانیام به فدایت فقط تو گریه نکن که اشک تو جگرم را کباب کرده علی امام خانهنشینم چه قدر مظلومی غمت به سینهی من انقلاب کرده علی مهم اینه نگین منی علی همیشه همنشین منی علی بقیّه هرچی میگن بذار بگن امیر المومنین منی علی * * * * گاه دلخون توایم و گاه دلخون پدر وای بابا یکطرف، ای وای مادر یکطرف هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است رنگ این دیوار خانه یکطرف، در یکطرف * * * * ای کاش میشکستند این دست دیگرم را امّا به جای این دست، آن دست بسته وا شد ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد، فضّه علی کجا بود؟