دلخوریم از روزگار آتیش زدن دنیای ما رو

دلخوریم از روزگار آتیش زدن دنیای ما رو

[ مهدی رعنایی ]
دلخوریم از روزگار آتیش زدند دنیای ما رو
همسر از همسر خجالت می‌کشه رویای ما رو

خونه‌ی خوشبختی‌مون حالا شده ویرونه‌ی ما
پای نامحرم نباید وا میشد، تو خونه‌ی ما

تو افتادی
ولی بازم برام سپر بودی
می‌بردنم تو زیر در بودی
نمی‌تونستی از جا پاشی

تو افتادی
چطوری دوره کردنم دیدی
طنابو دور گردنم دیدی
نمی‌تونستی اما پاشی

یه دل از من، یه دست از تو
چه پهلویی شکسته‌است
****
مُهر نامردی رو تا ابد زدند
با همه توونشون لگد زدند

برای مادرتون گریه کنید
بچه‌ها مادرتونو بد زدند

مدینه ازم گرفت سپاهمو
دشمنم شنید صدای آهمو

دستای بستمو دید و بی‌امون
تو کوچه زد زن پا به ماهمو

دم مسجد رسیدی دلم گرفت
طعنه‌ها رو شنیدی دلم گرفت

من همون حیدر خیبر شکنم
تیغ و رو سرم دیدی دلم گرفت

جلو پام با پای خسته پا نشو
فضه لحظه‌ای ازش جدا نشو

داره از پیروهنت خون میچکه
جون حیدر دیگه جا به جا نشو

می‌دونم بال و پرت شکسته بود
شاخه‌های ثمرت شکسته بود

اما از رد خونای رو دیوار
تازه فهمیدم سرت شکسته بود

نمی‌دونم حالا سینه چاک کنم
یا که اشک‌ دخترت را پاک کنم

چه چوب تری فروختم که باید
زنمو جوون جوون تو خاک کنم
***
هر موقع به میخ در نگاهم افتاد
غصه شد نصیبم
میخی که خودم زده بودم شد آخر 
قاتل حبیبم

توی خونه اومدند نامردا، واویلا
سیلی خورد به صورتت یا زهرا
آتیش و هیزم آوردند حالا، واویلا

سلام خانم
ایتها صدیقه الشهیده
جای تو حرفامو یه چاه  شنیده
من ندیدم اما حسن که دیده

هر موقع به بسترت نگاهم افتاد
گریه شد نصیبم
پاشو فاطمه تورو به جون حیدر
بی تو من غریبم

دستامو بسته بودند نامردا، واویلا
اگه بودم که نمیشد غوغا، واویلا
نمی‌موندی پشت در یا زهرا، واویلا

بسوز ای دل، انگاری دیگه مادرم بریده
خیری از این زندگی هم ندیده
راه میره اما خمیده، خمیده

هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد 
حرم رقیه است
تنها حرمی که روضه خون نمی‌خواد ...

اومدم زیارتت با گریه، با زاری
تو هنوزم وسط بازاری

نظرات