قدم قدم داره دلم می‌زنه فریاد

قدم قدم داره دلم می‌زنه فریاد

[ مهدی رعنایی ]
قدم قدم داره دلم می‌زنه فریاد 
با چشم گریون رو‌به‌رو پنجره فولاد 
خدا می‌دونه از خودم هیچی ندارم 
هر چی که دارمو امام رضا بهم داد 

یه روز نباشی من که بی‌چاره‌م
هِی گره وا می‌کنی از کارم 
کربُبَلامو بده این بارم
 
امام رضا خیلی دوسِت دارم... 

رو‌به‌روی پنجره فولادِ گوهرشاد 
دیدم بابامو که روی خاکِ حرم افتاد 
می‌گفت زن و بچه و خونه زندگیمو
هر چی که دارمو امام رضا بهم داد 

خوبی‌هاتو نمی‌بَرم از یاد 
به آبروی پنجره فولاد
کربلا چشمم به حرم افتاد 
گفتم امام رضا خونه‌ت آباد 

امام رضا خیلی دوسِت دارم... 

بابام بهم گفت که همیشه باشه یادت 
فقط امام رضاست که می‌رسه به دادت 
کربُبَلای اربعین و عرفه‌م رو
بده بهم امام رضا جون جوادت

با یه سلام که داد بهت از دور 
شفا گرفت هم کر و لال هم کور 
موقع مُردنم بیا آقا 
شبیه سلمانیِ نیشابور

امام رضا خیلی دوسِت دارم...

نظرات

خیلی عالی بود