بایدم مجاور تو زائر خدا بشه

بایدم مجاور تو زائر خدا بشه

[ سید مجید بنی فاطمه ]
بایدم مجاور تو زائر خدا بشه
باید خاک ایوون تو کیمیا بشه
به دل سنگ من دست بزن طلا بشه

چاییِ حرم دوا و درمونه
سقاخونه مِی‌خونه‌ی مهمونه

فرش حرمت که زیر بارونه
قالیچه‌ی حضرت سلیمونه

ما خونه‌زاد عاشق، با تو آسمونو داشتیم
ما خونه‌زاد نوکر، قبلا این نشونو داشتیم

*****
پر در میارم پیش تو از شادی
اون حاجتی که نگفتمم دادی

کاش یکی بیاد این شب میلادی
ما رو برسونه صحن آزادی

ابر و باد و ماه و خورشید
چارتا خادم قدیمی

من فقیر اِبنِ فقیرم
تو کریم اِبنِ کریمی

من ندارم یه لحظه طاقت فراقتو
تو قیامت بگیرم از کجا سراغتو
کاش بهشتم یه جا باشه مثه رواق تو

****
من عاجزمو کار تو اعجازه
آغوش تو مثل این درا بازه

این حرم براش نقطه‌ی آغازه
هرکی عاشق لذت پروازه

همه می‌دونن تو ایران
که پناه مردم این‌جاست

عُرَفا کجای راهید
آسمون هشتم این‌جاست

اومدم این‌جا شاید از خودم جدا شدم
شایدم با کبوترای تو رها شدم
شایدم رفتمو زائر کربلا شدم

****
پنجره فولاد رضا مریضا رو شفا میده
هر می که کربلا میره از حرم رضا میره

بی تو پاییز با تو بهارم
هرچی دارمو از تو دارم

همه‌جا خوندمو می‌خونم
ای صفای قلبِ زارم

ای صفای قلبِ زارم
هر چه دارم از تو دارم

تا قیامت ای رضا جان
سر ز خاکت برندارم

*****

قدم بذار روی ابرا قدم بذار روی دریا
خوش اومدی یابن زهرا قدم بذار رو چشمم

شونه زدن به موی خورشید
خنک شده گلوی خورشید

فرشته رو نگاه گرفته
آیینه رو به روی خورشید

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را نقاره می‌زند طوس

*****

تو چشمای هر مسافر تا گنبد میشه ظاهر
وقتی چکید اشک زائر جان و دلش طاهر شد

گریه اومد خنده برگشت کافر اومد بنده برگشت
مرده اومد زنده برگشت گُنگ اومد شاعر شد

صحن و سرات شبیه عرشه
هدیه‌ی حق به عرش و فرشه

فرشته هم میاد زیارت
وقتی می‌خواد فرشته‌تر شه

هرشب به استخاره گفتم به یک ستاره
این اشک اشتیاقِ من را ببر به پابوس

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را نقاره می‌زند طوس

*****
 از پلک تو مُلک تا که نم شد
هر قطره‌ی لایق تو، یَم شد‌

احکام امور می‌نویسد
دستی که به تیغ تو قلم شد

تو از پس پرده، هو کشیدی
عیسای طبیب، متّهم شد

علی علی... 

*****
تو دستای تو هرچی که می‌خوامه
عطر حرمت درمون دردامه

درهاتو کسی نبوسه ناکامه
حوض صحنت اقیانوس آرامه

یَدِ بیضاییِ موساست
دستی که روی ضریحه

نفس نقاره‌زن‌ها
برا ما دَمِ مسیحه

تا سلام میدم انگاری که رو به روتمو
داری می‌بینی دست خالی قنوتمه
تویی تنها کسی که می‌شنوی سکوتمو

نظرات