هر تکان این بدن، دردسر تلقین شود خاک را طوری نریزی سینهام سنگین شود خاک، من را از تو دورم کرده هق هق میکنم زود از بالای قبر من نری، دق میکنم وارث روی کبود مادرت زهرا منم سفرهداری که گرسنه رفت از دنیا منم **** کاش ما هم به فکر آینده بودیم پشت خیمه را عمیق کنده بودیم بدنش وقتی بیرون زد از تو خاک مونده بودیم ما چرا زنده بودیم دلشو به آسمون داد مثل تو عشقو به همه نشون داد مثل تو تا شنید که تو گرسنه جون دادی آخرم گرسنه جون داد مثل تو زخمای تنش عمیق و کاری بود رفتنش رفتن گریهداری بود بسکه روی بدنش کبودی داشت زن غساله ازش فراری بود **** برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد منم حسین و تو عباس پس رواست که عمه کنار جسم تو دست بر کمر بگذارد برو عزیز دلم قول میدهم نگذارم دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد خودم به پای خودم میروم دوباره به بازار کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد