بیتُ الغزل هر غزل ناب رقیه است خورشید، رباب است و مهتاب رقیه است نزدیکترین راه به الله حسین است نزدیکترین راه به ارباب رقیه است **** بیبال و پَر چگونه تو پرواز میکنی؟ پیغمبری مگر تو که اعجاز میکنی؟ گاهی به روی نیزه و گاهی میان تشت با هر بهانه دلبری آغاز میکنی وارونه گشته است مگر رسم دلبری؟ من نازدانهام تو به من ناز میکنی **** تنور خانه گمانم هنوز روشن بود و گرنه موی تو باید بلندتر باشد دورت بگردم، دورت بگردم بابایی خوب و قشنگم با نیمهجون و پای لنگم بابا، تمام بال و پَرم درد میکند از ضرب تازیانه سرم درد میکند از بس که بیهوا به زمین خوردم پدر مانند مادرت کمرم درد میکند اینا نمیدونن منم یه روز بابا چقدر خوشگل بودم ولی سوخته موی سرم اینا نمیدونن بدجور منو زدن پاهام ورم کرده دیگه نمیشه راه برم اینا نمیدونن منم بابا دارم ولی بریدن سرش رو گفتم که موهامو نکِش گفتم دلمو سرد میکنی یه جوری میزد بابایی هنوز سرم درد میکنه بابای من خیلی خوبه دربارهش حرف بد نزن سیلی به صورتم زدی به پهلوهام لگد نزن هِی میخوام بگم نمیشه یادم میمونه همیشه تو به من بگو بابایی معنی کنیز چی میشه؟ **** زود میپیچد به هر جا بوی موی سوخته بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سوخته دامنِ آتشگرفته سخت میچسبد به تن دردسرساز است دفن و شستوشوی سوخته زن غسّاله چه میدید که با خود میگفت مادرت کاش به جای تو پسر میآورد **** تا که دید از تن گل خون میجوشه مثل گلاب بیبی زینب پا شد و دستاشو گذاشت رو چشمای رباب عمّه جانمون شنید زیر لب میگفت رباب که این هم اینجوری شد ای خدا بسه عذاب **** قربون صورت سیلی خورده و چشمات بشم قربون زخمای دست و تاول پاهات بشم قربون تاول پاهات و کبودیات بشم إسمعی، إفهمی عمّهتو ببخش عزیزم چه گرسنه جون دادی