این زندگی با پای تو مردن می‌ارزد

این زندگی با پای تو مردن می‌ارزد

[ وحید شکری ]
این زندگی با پای تو مردن می‌ارزد 
جانی اگر دارم به قربان تو دارم

از معجزات گریه بر شاه غریب است 
جایی اگر در بین یاران تو دارم

تا کی بگویم العجل، پس کی میایی؟
عمریست در دل داغ هجران تو دارم

هجران دلم را برد تا کنج خرابه 
این روضه را از چشم گریان تو دارم

بابا شبیه تو پر از دردم کجایی 
برگرد که امید درمان تو دارم

قرآن بخوان، اینجا که دیگر خیزران نیست 
که خاطره‌ از صوت قرآن تو دارم

دیدم به دست شمر تار گیسویت را
مرثیه‌ی موی پریشان تو دارم

حسین...

ناگفته‌ی بسیار از این غائله دارم 
از درد یتیمی دل بی‌حوصله دارم

دیشب سر سجاده‌ی زینب نفسم رفت 
از مادر تو ارث در نافله دارم

جاماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همه‌ی قافله من آبله دارم

از نیمه شب گم شدنم تا دم آن تشت
صد خاطره‌ی تلخ از این قافله دارم

در شام، فقط حرف اسیری و کنیزی 
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم

ما پرده‌نشینان حرم را چه به بازار 
از دست ابالفضل عمویم گله دارم
****
خواهش کردم چادرمو نکشند، کشیدند
با اسباشون تو صحرا دنبال من دویدند

خواهش کردم روی سر تو شراب نریزند
قاتلِ ما همین نگاهای تند و تیزند

بد می‌زنند، هرجا اشک من دراومد می‌زنند
چوب می‌زنند، یه‌جا گیر کنیم مارو خوب می‌زنند 

حسین...

نظرات