چادر عربی که به سر می‌کنی

چادر عربی که به سر می‌کنی

[ وحید شکری ]
چادر عربی که به سر می‌کنی
با کمالِ با ادبی میری سمت شام‌ و
بَه داری عجب غضبی 
نوه‌ی حیدری پس نداره هیچ عجبی

رقیه سادات
تا بهش نخندی تو شب نمی‌شه هر روزِ بابات
رقیه سادات 
سلطنت می‌کنی با زینب در پهنه‌ی شامات
رقیه سادات
جات روی دوش ابوفاضله در اکثر اوقات

آرامِ جانِ قمر، ای مَلک جهانِ قمر
با دیدن تو میره بالا ضربان قمر
یا روی دوش علی یا رو زانوان قمر
بخند که بازی کنی با روح و روان قمر

یا رقیه شهبانو...

می‌ره تا یه‌تنه، توی دهان یزید و یزیدیان بزنه
مرز قدرت در حال جابه‌جا شدنه
علی انگار داره میره خیبرو بکَنه

رقیه سادات
یه نگات کافیه واسم تو این دار مکافات
رقیه سادات
تویی بابایی‌ترین مخدّره طبق روایات
رقیه سادات مگه می‌ذاره اباالفضل رو زمین بمونه پاهات

شیرین‌زبونِ حسین، ماه آسمونِ حسین
با دستای تو رسیده به ماها نونِ حسین
رقیه جونِ حسین، عشق بی‌کرونِ حسین
حسین بدون تو غمگین و تو بدون حسین

نظرات

وحید شکریوحید شکری

جانم ❤️

بَه‌بَه یاللعجب