موی من دست نخورده است خیالت راحت

موی من دست نخورده است خیالت راحت

[ حاج علی اکبر زادفرج ]
موی من دست نخورده است، خیالت راحت

کنج خرابه سوخته موی مرا ببوس
تو محرمانه سرّ مگوی مرا ببوس

مثل لب تو خورده ترک، دور چشم من
ساقی من، شکسته سبوی مرا ببوس

یک ماه می‌شود که نبوسیده‌ای مرا
قربان روی ماه تو، روی مرا ببوس

زنجیرها گلوی مرا زخم کرده‌اند
ای مرهم رقیّه، گلوی مرا ببوس 

زهرا تکاند خاک روی چادر مرا
پس چادر بدون رفوی مرا ببوس

بابا، عمو که رفت، خداحافظی نکرد
بابا اگر که دیدی عموی مرا ببوس
* * * *
دمشق چون صدف و گوهر است این بانو
تمام دل‌خوشیِ اکبر است این بانو

پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد
خدا گواست که پیغمبر است این بانو

حسین کشتی عشق است و خوب می‌دانیم
برای کشتی او لنگر است این بانو

بدون خطبه هم او کوفه را به‌هم بزند‌
چرا که فاتح صد خیبر است این بانو

کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط
شبیه مادرمان، کوثر است این بانو

دوباره دست به سینه، به سوی گنبد او
سلام هر شب هر نوکر است این بانو
* * * *
بریم یه جایی که گله نباشه
بین من و تو فاصله نباشه 

هر جایی باشم با تو خوبه، امّا
بریم یه جا که حرمله نباشه
* * * *
ما پرده‌نشینان حرم را چه به بازار 
از دست اباالفضل عمویم گله دارم

نظرات