به نامت میشود خوشبو دهانم، یا علی مولا جهنم میشود بی تو جهانم، یا علی مولا دو عالَم را تو رَزاقی همیشه گرمِ اِنفاقی رسید از سفرهیِ تو آب و نانم، یا علی مولا نمازم هیچ فرقی با گناهِ من نخواهد داشت اگر نامت نباشد در اذانم، یا علی مولا اگر بیحُبِ تو در نسلِ من، طفلی تولد یافت الهی که بسوزد دودمانم، یا علی مولا چنان حالِ خوشی را در نجف دارم که میخواهم کنارت تا نفس دارم بمانم، یا علی مولا نجف را بیشتر از هر بهشتی دوست دارم من چرا که در نجف جنت مکانم، یا علی مولا نمیدانم چرا حِسِ کَلیمُالله را دارم زمانهایی که با تو همزبانم، یا علی مولا سگی آلوده را دیدم که میآمد به درگاهت اگر قابل بدانی من همانم، یا علی مولا در این دنیا که مهمانِ تو بودم، کاش فردا هم میانِ قبر باشی میزبانم، یا علی مولا ***** روزیِ شعرِ من امشب دو برابر شده است چون که سرگرمِ نگاهِ دو برادر شده است چون که بانویِ کَلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدرِ خاک قمر آورده هرکه از قافلهیِ فُطرُسیان جا مانده نظرش خیره به گهوارهیِ سقا مانده زورِ بازویِ تو بیحد و عدد خواهد شد بعد از این اُمِ بَنین، اُمِ اَسَد خواهد شد با وجودِ تو زمین، حیدرِ دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز تَرَک بردارد از درِ خانهیِ او پا نکشیدم هرگز چون حسینیتر از عباس ندیدم هرگز ماهِ ذِیالحَجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او مُحرِم شد در طوافش سخن از عقل فراتر میگفت در حقیقت «لَکَ لَبَیک برادر» میگفت این اباالفضل که از کعبه فراتر میرفت مرتضیٰ بود که بر دوشِ پیمبر میرفت علیاکبر به ثناگوییِ او میآید چقدر مِنبَرِ کعبه به عمو میآید گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابایِ من آبادش کرد کاشِفَالکَرب تویی، خندهیِ ارباب تویی پدرِ خاک علی و پدرِ آب تویی رویِ چشمِ تو بُوَد، جایِ حسن، جایِ حسین هست مابِینِ دو اَبرویِ تو بِینُالحَرَمِین پیشِ خورشید و قمر سایهیِ تو سنگین است و فقط محضرِ زینب، سَرِ تو پایین است ساقیِ ما چه شرابی، چه سَبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد ***** شبِ سوم چو رسید از مَهِ شعبان مَهِ عترت، مَهِ قرآن چه مبارک سحری بود که خورشیدِ جمالِ پسرِ فاطمه یکباره درخشید ادب بین، که شبِ چهارمِ شعبان پِیِ آن ماهِ فروزنده عیان گشت ز برجِ شرف و غیرت و ایثار به بیتِ علی آن حُجَتِ دادار مَهِ اُمِبَنین، حضرتِ عباسِ علمدار قَضا گفت: که این است همان شیرِ خُروشانِ علی، حیدرِ کرار قَدَر گفت: که این است به خِیلِ شهدا سرور و سالار فلک گفت: مَلَک یا بشر است این؟! زِهی از این گُلِ رُخسار که بخشید صفا چشم و دلِ اهلِ صفا را هِله ای فاطمهیِ دومِ مولا صدفِ بَحرِ تَوَلیٰ، گوهرت باد مبارک گُلِ رُخسارِ گرامی، پسرت باد مبارک تویی آن نخلِ ولایت که بُوَد میوهیِ نابَت قمرِ برجِ هدایت، دُرِ دریایِ عنایت ثمرت باد مبارک، قمرت باد مبارک گُلِ رُخسارِ گرامی، پسرت باد مبارک ز علی باد سلامی به بلندایِ تَجَلایِ ولایت به تو و لالهیِ یاسِ تو و ماهِ رُخِ عباس که سَرمَستِ حسین است که پابَستِ حسین است همه هستِ حسین است بگو دستِ حسین است عجبا، دید در آن چهره همه واقعهیِ کرب و بلا را اَلا حور و مَلَک، جن و بشر خَلقِ سماوات و زمین جشن بگیرید که امشب علی و فاطمه و فاطمهیِ اُمِبَنین و حسن و شخصِ حسین ابنِ علی جشن گرفتند همه وَصفِ اباالفضلِ علمدار سرودند همه چشم به عباس گشودند همه حمدِ خداوند نمودند که در باغِ وِلا دسته گُلِ یاس، خوش آمد پسرِ شیرِ خدا حضرتِ عباس، خوش آمد صلواتِ علی و فاطمه بر ماهِ جمالش به کمالش، به جلالش، به خِصالش به دو اَبرویِ هِلالش ز رسولالله و آلش بفشانید به پایش گوهرِ مدح و ثنا را نشنیدید که قُنداقهیِ آن ماهجَبین در بغلِ اُمِبَنین بود؟ چو خورشید که بر بامِ زمین بود تو گویی که مگر در بغلِ فاطمهیِ بِنتِ اسد حیدرِ کرار، علی شیرِ خداوندِ مُبین بود که آن مادرِ فرخنده چو یک اخترِ تابنده که دورِ سَرِ خورشید بگردد، به ادب آمد و گرداند به دورِ سَرِ ریحانهیِ زهرا قمرش را و ندا داد: که ای نورِ دلِ فاطمه عباسِ عزیزم به فدایت، نِگَهَش کُن که بُوَد یارِ تو و سرور و سالار، تمامِ شهدا را همه دیدند که قُنداقهیِ عباس بُوَد بر سَرِ دستِ اَسَدُالله چو خورشید که گیرد به بغل ماه و زَنَد بوسه به پیشانی و دستش پس از آن یاد کُنَد در شبِ میلادِ وِی از صبحِ اَلَستَش و کُنَد یادِ علمداری و سقائی و فرماندهی کُلِ قُوایَش شرف و صدق و صفایش ادب و عشق و وفایش عجبا، دید در آن چهره همه واقعهیِ کرب و بلا را تو یَمِ غیرت و ایثار و وفایی که پیمبر به تو نازَد تو به بیدستیِ خود، دستِ خدایی که علی، ساقیِ کوثر به تو نازَد تویی عباس که صِدیقهیِ اَطهَر به تو نازَد حسن، آن حُجَتِ داور به تو نازَد تو همان یارِ حسینی که حسین ابن علی در صَفِ محشر به تو نازَد تو همان میرِ سپاهی که همانا علیاکبر به تو نازَد تویی آن ساقیِ بی آب که در کرب و بلا علیاصغر به تو نازَد پسرِ اُمِبَنین هستی و بیش از همه مادر به تو نازَد که تو کردی به صَفِ کرب و بلا یاریِ مِصباحِ هُدا را ***** رَبِّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد، مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ... ساقیِ کوثر مبارک، داده جامَت حَیِ سَرمَد به قمر گو رخ بپوشد، ماهِ بنیهاشم آمد شقایق را بگو، گُلِ یاس آمده محبان تَهنیت که عباس آمده ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد ... رَبِّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد، مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ... خندهیِ اُمُالبَنین و اشکِ حیدر دیدنی بود به فلق سوگند که رویِ آن قمر بوسیدنی بود مقامِ دستِ او ندارد خاتمه پدر بوسَد به مَهد، حسین در علقمه ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد ... رَبِّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد، مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ... پدرت چشمِ خدا و تو علی را نورِ عِینی هم علمدارِ حسین و هم کاشِفَالکَربِ حسینی معطر از رویت، گُلِ ایمان شود نگاهی گر کنی، جهان سَلمان شود ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد ... ***** معروف به عباس و مُسَما به اباالفضل عالَم به علی نازَد و مولا به اباالفضل هر دفعه که هر مشکل و هر مسئلهای بود بردیم پناه از همه دنیا به اباالفضل صد حاجت اگر داشته هرکس طِیِ یک سال ده تا به رضا گفته، نود تا به اباالفضل بعد از «به خدا» و «به علی» بی برو برگرد در کشورِ ما هست قسمها «به اباالفضل» پرسید کسی وزنِ غزل چیست، بگویید لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا به اباالفضل خَلق میدانند در بِهداریِ قُربِ حسین دردها را بیشتر عباس درمان میکند