ای حجره ات غریب ترین جای این جهان

ای حجره ات غریب ترین جای این جهان

[ حاج علی اکبر زادفرج ]
ای حجره‌ات غریب‌ترین جای این جهان
در قتلگاهت آه، کسی نیست روضه‌خوان

جز مادری جوان که ز جان آه می‌کشد
هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان

بغداد شد مدینه و مردی که باز هم
در خانه‌ات ز کینه‌ی هم‌خانه داد جان

(جَعده است اُمّ فضل و تویی مجتبی ولی
آن پست‌تر از این و تو مظلوم‌تر از آن) ۲

آنقدر بی‌کسی که تنت را کشان کشان
بردند روی بام به دستان آسمان

اما برای این که نسوزد تنت ببین
از مشهد آمدند تمام کبوتران

*****

این پشت بام از تَهِ گودال بهتر است
چون زیر سایه‌بان هزاران کبوتر است

از روی پشت بام کسی رد نمی‌شود
یا اینکه لااقل فرسی رد نمی‌شود 

*****

قدمش ناگهان شتاب گرفت
طرفش رفت و ظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تا ریخت
در همان لحظه قلب زهرا ریخت

حجره تاریک حجره در بسته2
روضه کوتاه روضه سر بسته

جگری رفته رفته سَم می‌خورد
قصه‌ی تازه‌ای رقم می‌خورد2

(عرش را ناله‌ای تکان می‌داد
تشنه‌ای روی خاک جان می‌داد) ۲

زهر بی تاب کردش از داخل
سوخت تا آب کردش از داخل

(مثل اکبر شده ولی بهتر
ظاهر جسمش از علی بهتر

این جوان آن جوان تفاوت داشت
زخم زهر و سنان تفاوت داشت

این جوان پیکرش که سالم بود
بدنش نه سرش که سالم بود

موقع دفن لااقل سر داشت
بدنش می‌شد از زمین برداشت

به تنش پای نیزه باز نشد
در نهایت عبا نیاز نشد) ۲

بگذرم؟ نگذرم؟ نمی‌دانم
وسط چند روضه حیرانم

تا بفهمم گریزِ آخر را
می‌روم بیت‌های دیگر را

تشنه در آفتاب بنویسم
از زبان رباب بنویسم

آدم تشنه تار می‌بیند
همه جا را بخار می‌بیند

بدتر اینکه غبار هم باشد
یک بیابان سوار هم باشد

تازه حالا حساب کن دورش
چند تا نیزه‌دار هم باشد
****
آنقدر تشنه بود لب هایش 
دم اخر به شمر هم رو زد 2
نفسش را عجیب بند آورد 
نیزه‌ای که سنان به پهلو زد

نظرات