عباسمو در پی خطر میگردم دور و بر خیمه، تا سحر میگردم صدبار اگر علقمه را فتح کنم هر بار دوباره تشنه برمیگردم ***** من شبِ سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیدهتر شدم سرنوشت مرا چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم تو بگو عشق من میگم رقیه میره قلبم با یه ذکر سه ساله تو بگو دل، سر برات میارم دست ازت بردارم؟ دیگه محاله محشره رقیه بهترین اسمه دختره رقیه خودش یه تنه لشکره رقیه حَبلُ المتینِ معجر رقیه تاجداری بانو،پرچمداری بانو تنها دلیلِ ذوق علمداری بانو شاهکاری بانو، با وقاری بانو ارث از پدر بزرگته کَرّاری بانو **** محترمه مثل عباسِ علی تو کربلا با جنمه محترمه صاحبِ غلام و خادم و کنیز و حشمه محترمه جایگاه او رو شونه امیر علقمه محترمه دست حاجات داره مثل باباش با کَرَمه نه تنها تو شهر شام و کوفه قهرمانه چرا که وسعتِ نام او تا بیکرانه براتِ اربعینم دست رقیه جانه فرمانده لشگر بابا، یاور بابا دردونهی علی اکبر، دلبر بابا مثل سیبی که از وسط به دو نیمه شده هستی تو اُمِّ اَبیها، مادر بابا ***** خوشگلی و مهَ جبینی، مایهی فخر زمینی پهلوونِ پهلوونا، پسر اُمّ البنینی پسرم تو نورِ عینی، پادشاهِ عالمینی اما یادت باشه مادر، بلا گردونِ حسینی بین همه عشقای دنیا عشق است اباالفضل پورِ علوی، فاتحِ دلها عشق است اباالفضل
عالی ترین شعر
عالی