بیاموزم تادرمکتبت مردم صداقت را

بیاموزم تادرمکتبت مردم صداقت را

[ علی اکبر زادفرج ]
بياموزم تا در مکتب مردم صداقت را
به نام‌ تو سند کردند شش دانگ ولایت را

تو را از شش جهت خواندند مولای ششم
چون که به دست خویشتن داری ضمام کل خلقت را

به میلیون ها چونان سقراط یاصدها چنان لقمان
از دریای تو یک قطره حکمت را

میان آن همه شاگرد هم باشی غریبی تو
نمی‌فهمند وقتی این جماعت شان عصمت را

شاگرد تو اگر چه چندین هزار بود
از آن همه چقدر برای تو یار بود

دردت یکی نبود غمت بی شمار بود
مثل علی همیشه به چشم تو خار بود

پس چاره‌ای به غیر صبوری نداشتی
بیش از سه چهار شیعه تنوری نداشتی


هل الدین غیر حب و بغض مذهب چیست؟
غیر از این خدا نگیرد این ولایت این برائت را

نمی‌ماند گنه کاری میان عرصه‌ی محشر
اگر در پای میزان رو کنی حکم شفاعت را 

تو از بس از حسین و کربلا رفتن به ما گفتی
به پا کردی در سینه‌ها شور قیامت را 

گرسنه، تشنه، خاک آلود، غمگین ظاهرش گشتی
چه خوب آموختی بر شیعیان رسم زیارت را

در آخرین دقیقه نگاهش به خیمه بود
ای خاک بر سرم نگران کشته شد

نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود
گودال قتله گاه پر از بوی سیب بود

نوجوانان علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سوی خیام بود

نوحوا علی الحسین که با زجر کشتنش 
چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش

نوحوا علی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جد ما که گلویش بریده شد

چشمی به سوی قاتل و چشمی به خیمه‌ها
در کاروان خود ای کاش زن نداشت

من زنده‌ام هنوز کجا حمله می‌کنید؟
نامردها به خیمه چرا حمله می‌کنید؟

گرسنه، تشنه، خاک آلود، غمگین ظاهرش گشتی
چه خوب آموختی بر شیعیان رسم زیارت را

دم مغرب شد از گودال رفتند
سنان و حرمله خوشحال رفتند

مونده روی زمین پیکر تو رها
السلام علی من دفن اهل قری

خواهرت اگه نیست رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابون برات گرفتن عزا

(سید الشهدا)۳

همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه

دست قاتل اگه به سرش برسه 
خدا به داد موی دخترش برسه

یا صاحب الزمان 

همونی که ازم پدرم رو گرفت
با یه عده حرمی دور حرم رو گرفت

تو نبودی به زور معجرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت

(سیدالشهدا)۳

نظرات