بازم گریه‌ی بی‌صدا

بازم گریه‌ی بی‌صدا

[ حسن عطایی ]
بازم گریه‌ی بی صدا
بازم ضربه‌ی بی هوا
بازم پیرمردی توکوچه‌ها
بازم ضربه‌ی تو کوچه‌ها

صدای نفس‌هاش ناله‌ی یازهرات می‌سوزونه قلب آدمو 
کبودی بازوش سیاهی پهلوش زنده میکنه محرمو

قدم آهسته خسته خسته‌ی
کی دوباره دست آقامو بسته

پیره و تنها سیره از دنیا
خونه چشماش از دردای عاشورا 

السلام علی المظلوم
و علی المسموم
و علی الصادق

نگاهش پر از سردیه
چه تصویر پر دردیه
کشیدن تو کوچه نامردیه

خاک روی گونه آتیش شبونه
می‌سوزونه قلب آدمو رد تازیونه 

غم آشیونه‌ 
زنده می‌کنه محرمو

صورت تب سختیه بسیار 
خاطرش رو برده تا دم بازار

روضه خون آقا قد کمون آقا 
روی شونش دردی بی امون آقا

نفس سختمه بی بابا
کفن رختمه بی بابا

می‌بینه که این بختمه
اینجا کجایی بابایی چرا نمی‌یایی

لحظه‌های آخر منه 
دیگه سیر سیرم

نیایی می‌میرم
بی تو قلب من نمی‌زنه

چشم به راه موندم هی برات خوندم
حرمله با خنده‌ش خیلی سوزوندم

مهربون یارم بی تو بیمارم
چشمای هیز اینجا می‌ده آزارم

السلام علی المظلوم
و علی العطشان
و علی العریان

نظرات

کربلایی محمد باقر علیان نژادکربلایی محمد باقر علیان نژاد

عالی بود