چقدر غریب و مضطر افتاده یاد داغ مادر

چقدر غریب و مضطر افتاده یاد داغ مادر

[ حاج اسلام میرزایی ]
چقدر غریب و مُضطر، افتاده یاد داغ مادر
میگه اَمون از دل حیدر، اِی‌وای اِی‌وای اِی‌وای

اِی‌وای، یاد اون مادره که نفس بُرید
اِی‌وای، مادری که تو مدینه شد شهید

اِی‌وای، نگذره خدا از اون مردک پست
اِی‌وای، با لگد پهلوی مادرو شکست

اِی‌وای، اِی‌وای، اِی‌وای، اِی‌وای
واویلا، یاشَیخُ الأَئِمّه... 

پای برهنه پشت مرکب
رسیده جونش به روی لب

افتاده یاد عمه زینب
اِی‌وای، اِی‌وای، اِی‌وای

اِی‌وای گریونه یاد مصیبتای شام
اِی‌وای بردن عمه‌ها رو توی ازدحام

اِی‌وای دوره کردن اهل بیتو شامیا
اِی‌وای خندیدن به اشک چشم دخترا

اِی‌وای، اِی‌وای، اِی‌وای...

نظرات