به نام نامی شیر جمل

به نام نامی شیر جمل

[ حاج اسلام میرزایی ]
(به نامِ نامیِ شیرِ جمل، به نامِ حسن) 3
قیام کرده شجاعت، به احترامِ حسن

رسیده پرتو نوری ز اوج بام حسن
کشیده باده‌ی‌ خود را، به سمت جام حسن

(در این پیاله شرافت به جوش می‌آید) 2
(صدای غیرت قاسم به گوش می‌آید) 2

(زره به پیکر ابن‌الکرم عبایش شد) 2
طنین سبز حسن‌جان نوای نایش شد

خروش رزم علی بانگ ربَّنایش شد
بلای ازرق‌شامی و بچه‌هایش شد

(دوباره زنده نموده است یاد حیدر را) 2
(به هفت ضربه بهم ریخت هفت پیکر را) 2

یا حسین یا حسین یا حسین ثارالله...

ز هُرم غرّش قاسم گلو به وجد آمد
از آب چشم تَر او وضو به وجد آمد

ز شربت عسلِ او سَبو به وجد آمد
ز رزم بی مثل او عمو به وجد آمد

همان دَمی که دَمِ تیغ او به ازرق خورد
حسین وقت تماشای او چه حظّی برد

یا حسین یا حسین یا حسین ثارالله...

(خیال کن که قناری به در خورَد، سخت است) 2
(بلند مرتبه طفلی نظر خورَد ،سخت است) 2

(هزار نیزه فقط یک نفر خورَد، سخت است) 2
(تنی که بی زره باشد تَبر خورَد، سخت است) 2

(حروفِ حلقی او را به آه بندش کرد) 2
رسید نیزه و از رو زمین بلندش کن

یا حسین یا حسین یا حسین ثارالله...

(امان ز سنگ مهیبی که خورد بر دهنش) 2
گرفت تیغ حرامی به بالِ پر زدنش

ز بس که مرکب شامی گذاشت پا به تنش
شبیه موم عسل حفره حفره شد بدنش

(فرات کوچکِ این دشت، قدّ دریا شد) 2
به زیر سُمّ عدو قد کشید و رعنا شد

یا حسین یا حسین یا حسین ثارالله...

حساب کن که سرِ نیزه‌ای قطور شود
نفس نفس زدن راحتت به زور شود

تنی که هر طرفش فرش صد عبور شود
گمان نمی‌کنم آن جسم جمع و جور شود

چگونه در بغلش جسم را مهار کند؟
حسین با بدنی له شده چکار کند؟

نظرات