ای بنازم به حسن امیر و سلطانم

ای بنازم به حسن امیر و سلطانم

[ حاج اسلام میرزایی ]
ای بنازم به حسن امیر و سلطانم
شرح قرآنم ماه تابانم
من به دربار حسن مور سلیمانم
و حسینی شده‌ی دست (حسن جانم)...

گرچه معروف شده صلح به عنوان حسن
لاجرم هست جمل صحنه‌ی طوفان حسن
از ازل هر چه خلیفه است به قربان علی
تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن

مرد جنگاوره پیکار، شیرِ جگردار
تا علی میگه حسن جان، تیغتو بردار
دیگه پشت سرِ سردار، سرا رو بشمار
اینه شاگرد کلاسِ حیدرِ کرار

یا حسن یا مولا...

نوه‌ی شاه نجف رقیه خاتونه
ماه گردونه، ذکر بارونه
اسمیه که قلب عباسو می‌لرزونه
این رقیه‌ست فقط عشق عموجونه

چقدر خادم دربار، رقیه دارد
این چه شوریست که بازار رقیه دارد
آسمان تکیه به دستان عمو عباس و
عالمی تکیه به دیوار رقیه دارد

مستم از یاد رقیه، باده رقیه
که مدال نوکریمو داده رقیه
ساقی نوکریه، اجداد رقیه
اهل ویرونه‌ام و آباد رقیه

یا رقیه...

نظرات