ای وایِ من، ای وایِ من مادر... با آنکه حیایی شَرَرِ نار ندارد امّا به گُلِ صورتِ من کار ندارد میکرد نِگَه بر درِ خانه چُنین گفت گل تابِ فشار در و دیوار ندارد ***** (با اینکه کَس مَنو ندیدا اما جونم به لب رسیدا پا به پای اَسبا دویدن زشته برای موسپیدا) ۲ (باز خوبه کسی جلوم سد نشد همسرم نبود برام بد نشد) ۲ پشتِ در کسی نخوردِش زمین از درِ سوخته کسی رد نشد باز دَری سوخته ولی مِسمار نداره زنی بین دَر و دیوار نداره خودت رو میبرَن با دستِ بسته کسی با اهلِ خونه کار نداره ای وایِ من، ای وایِ من مادر... ***** داغِتو رُو دِلها گذاشتن حیدرو تنها گذاشتن پشت در افتادی روی در هیزم به دست و پا گذاشتن میسوزم با این غمِ شعلهور شدی زیرِ دست و پا بیپسر سخته دست من رو بسته باشن کمک از علی بخوای زیرِ در دیدم آتیش داره سمت تو میره دیدم افتادنِت رو خیره خیره دعا کردم همینکه در شکستِش تو رو میخِ دَری از من نگیره ای وایِ من، ای وایِ من زهرا... یا زهرا... ***** ای هر دو جهان قبضه به مُشتَت زهرا از داغِ پدر خمیده پشتت زهرا رازی که نگفتی، پسرت صادق گفت آن ضربِ غلافِ تیغ کُشتَهت زهرا یا زهرا... حسین... ***** گفتم خلیلزادهام، آتش عقب کشید دستی به روی شانهی من باادب کشید لعنت به آنکه آتش از او باحَیاتر است از پشتِ سر لباس مرا بیادب کشید شهر مدینه، شهر زمینخوردهها شده سجّاده را ز پای من آن بینسَب کشید اینجا میان روز زمین خورد مادرم رویَش عبای خویش امیرِ عرب کشید در کربلا زمانهی غارت، غلامِ شمر در خیمهای رِدایِ تنی غرقِ تب کشید شبهای جمعه مادر ما داد میزند خنجر گرفت قاتل و سر را عقب کشید صحبت ز شام و هلهلهها میکُشد مرا آنجا که کار هم به بزم طرَب کشید میخواست دادِ عمهی ما را در آورَد با خنده چوبدستیِ خود روی لب کشید ***** ببین حدیث و حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه رفته دگر او به جنگِ تن به تنی به جعفر ابنِ محمد بگو بسوز و بساز مباش فکرِ حرَم گر نوادهی حسنی نخست آنچه صدا میکند سرِ زانوست اگر کشیده شود ناگهان سرِ رَسَنی چه سخت میگذرد مَردِ آبروداری طیِ طریق کُنَد با غلامِ بددهنی