در خلوتش با حال مضطر روضه میخواند بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخواند میدید در آتش تمام خانهاش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخواند از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از مسمار و بستر روضه میخواند بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدن دستان حیدر روضه میخواند تلفیق مسجد بود و هیئت هر نمازش اول اذان میگفت آخر روضه میخواند شیخالائمه پیر داغ کربلا بود از پیکر مجروح بی سر روضه میخواند با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از خلخال و معجر روضه میخواند
سلام و عرض ادب . ممنون از برنامه جامع و عالی که تدوین کرده اید . اجرتون با ابا عبد الله .
ماشاالله