من بندهی تو هستم عهد تو را شکستم پروندهی سیاهم مانده به روی دستم دل با صفا نکردم از تو حیا نکردم بر توبه نامهی خود اصلا وفا نکردم (یا رب الهی العفو)۸ پیش تو سر به زیرم حبّ تو در ضمیرم آیا شود که روزی از عشق تو بمیرم ممنونم از عطایت آیا دهی لیاقت؟ بار دگر ببینم این سفرهی ضیافت (یا رب الهی العفو)۸ آنان که در بهشتند خاک مرا سرشتند بر صورتم از اوّل نام علی نوشتند من مستل گریه هستم اشکم شده شرابم زهرا گرفته دستم عبد ابوترابم (یا رب الهی العفو)۸ دل شد حریم جانان هر دم شدم پریشان عقده ز دل گشودم ناله زدم حسین جان هستم گدایِ کویش شیدایِ عالمینم عالم همه بدانند دیوانهی حسینم گویم به آه سوزان دوست دارم حسین جان۳ آهسته تر برادر شانه زنم به مویت این لحظههای آخر بوسه زنم گلویت من پایِ گیسوانت گیسو سپید کردم اذن دهی به میدان دور سرت بگردم گویم به چشم خونبار حسین خدا نگهدار آیینه ام مبادا در زیر پا بیفتی با ضرب نیزه داری تو از صدا بیفتی بی اکبر و علمدار کارم کِشد به بازار (حسین خدا نگهدار)۴