داره مثل برق و باد، ماه خدا میگذره خوب خوبا رو میخری، این بَدو یادت نره سیّدی إغفِر لَنا... اونقده در میزنم تا که درو وا کنی از تو بعیده بخوای بندهتو رسوا کنی خیلی ازت دور شدم با ندونم کاریام هِی تو صدام میزنی، روشو ندارم بیام سیّدی إغفِر لَنا... هر جا که در میزنم، خواهش من رد میشه رومو زمین بندازی، خیلی دیگه بد میشه دست میزنم پشت دست، دلنگرانم خدا وای اگه از رحمتت، باز بیفتم جدا سیّدی إغفِر لَنا... خوش به حال دستی که پیش تو بالا میاد میرسه به دامن حضرت بابُ المراد اون که با جودش یه عمر، بُرده منو زیر دِین وقتی صداش میزنم، میره دلم کاظمین سیّدُنا یا جواد...