مرا بُرده او در مدار خودش به سودای لیل و نهار خودش دلی که شود بیقرارِ خدا نجف میکشاند به دار خودش همه ذکرها یا علی میشود چنان جلوهها منجلی میشود که میآورد بین یا نورها همه عرش را تا مزار خودش خودش عبد و ما عبد و مولا خودش که هَل یرحمُ العبد الّا خودش چه میشد که میشد که مهمان شوم به هَل یرحمی در کنار خودش به پایان، زمان خزان میرسد بهار مناجاتیان میرسد مرا میبَرد میزبان بهار به مهمانیاش در بهار خودش دلم تازه فهمید امید را به امید دلتنگیِ عید را کسی دیده تا حال خورشید را که دعوت کند از غبارِ خودش صدایش بزن تا بخواند تو را به هر آرزو میرساند تو را گرسنه شوی مینشاند تو را سر سفرهاش در دیار خودش خراباتیان در خرابات، خوش مناجاتیان با مناجات، خوش به بزم محبّت همه دعوتاند هر آزاده با همقطارِ خودش علی یا علی...
جانم مولا