دَمِ سحر شده باز، صدای گریه میاد گدای هر شبته، بیا ببین چی میخواد همه درا بستهان، شدم یه آواره به من کسی جز تو محل نمیذاره الهَنا العفو، الهَنا العفو... دیگه با ترس و عذاب صدا نمیزنمت خودت همیشه میگی بیا نمیزنمت تو اومدی سمتم ولی فرار کردم چقدر به پام موندی تا این که برگردم الهَنا العفو، الهَنا العفو... با صد امید اومدم، یه وقت جواب نکنی پیش امامِ رئوف منو خراب نکنی نه آبرو دارم، نه لایقش هستم اما به پنجره فولاد، امیدمو بستم امام رضا مولا، امام رضا مولا... الهَنا العفو، الهَنا العفو... چه میشود که شوم کبوتر حَرمت که آشیانه کنم به سایهی کَرَمت نه آبرو دارم، نه لایقش هستم به پنجره فولاد، امیدمو بستم امام رضاجانم، امام رضاجانم...