و من مگر چیستم ای خدا وَ مَا خَطَرِی، هَبْنِی بِفَضْلِکَ، وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ، أَیْ رَبِّ جَلِّلْنِی بِسَتْرِکَ، وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ، فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعلتهُ وَ لَوْ خِفْتُ و تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ، و من مگر چیستم ای خدا، و چقدر وزن وجودی من است و چه جایی از پهنهی بیکران عفو تو را اشغال میکنم پس به کرامتت بگذر و از دریچهی عفوت به این خطاکار بنگر خدای من! این تن عریان گناه نیازمند لباس ستاری توست تو را به آبروی تو سوگند که آن را در آفتاب سوزان شماتت رها نکن خدایا من واقفم به این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا میفهمید من پرهیز میکردم از ادامهی گناه.. و یا اگر تو در عقوبت و مجازات، اهل تأجیل بودی من میترسیدم از تکرار گناه لا لِأَنَّکَ أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ ، بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ، وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ سَتَّارُ الْعُیُوبِ، غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلامُ الْغُیُوبِ تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَ تُؤَخِّرُ و الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِکَ، اما این را نیز تو میدانی، که این ماجرا نه از سر بیاعتنایی به توست و یا خار و کوچک و بیمقدار شمردن تو و از بندگان تو کوچک دانستن تو پناه میبرم، پناه بر تو خوب ترین پوشانندهای، دقیقترین حکم کنندهای مهربانترین بخشندهای و زیباترین در گذرندهای و آمرزنده تو علی رغم دانستن نهانی کار پردهی کرامت بر عیوب و گناهان میفکنی و مجازات و تنبیه را با دستهای حلم خویش به تأخیر میاندازی