به ماهِ رویت قسم که جانا اگر که باشم گَهِ ظهورت وگر تنم را حصارِ قبرم میان دستان خود فشارد زمانه با داغِ دوریِ تو گدازد این قلبِ چاکچاکم دوباره سر بر رَه تو سایم به جانب پرچم تو آیم به حسرتِ تو بمیرم و خونِ زخمهای شکفتهی من ز شوقِ دیدارِ روی ماهت به پیش پایت چنین نگارد: تمام عمرم، برای مهدی شود وجودم، فدای مهدی سپاس گویم، خدای مهدی شنیدم آخر، ندای مهدی