نجات

نجات

[ حاج منصور ارضی ]
صدایِ گریه شنیدی اگر، صدایِ من است 
مرا بزن به مرامت قسم سزایِ من است 

دلت شکسته از این بنده‌یِ نمک‌نشناس 
دلت شکسته دلیلش فقط خطایِ من است 

بدیِ من که به دردت نمی‌خورَد اما 
تو خوبی‌ات همه‌جوره گره‌گشایِ من است 

فدایِ رحمت و مهمان‌نوازی‌ات که فقط 
عنایتت سببِ این برو بیایِ من است 

هرآنکه گفت بگو مونس و پناهت کیست 
همیشه گفته‌ام آن مهربان خدایِ من است 

تمامِ حاجتم این ماه دیدنِ نجف است 
نجف مکانِ علی و شاه و مقتدایِ من است 
دلم هوایِ نجف کرده یا علی مددی 

دلیلِ اشکِ سَرِ سفره وقتِ افطارم
لبانِ تشنه‌یِ اربابِ باوفایِ من است 

نجات چیست؟! رسیدن به کِشتیِ ارباب 
حسین راهِ نجات است و ناخدایِ من است 

که گفته روزیِ من نیست دیدنِ حرمش
به دستِ دخترِ او رزقِ کربلایِ من است 

فدایِ اشکِ رقیه که با پدر می‌گفت 
چه خوب شد که سرت سهمِ گریه‌هایِ من است 

گرسنه مانده‌ام اما غذا نمی‌خواهم 
چرا که کنجِ خرابه، کتک غذایِ من است

نظرات