شغل اجدادی

شغل اجدادی

[ حاج منصور ارضی ]
گذری نیست در این باغ چو دیوار نشد
کلبه‌ای نیست در این دشت که آوار نشد

سینه تنگ من از دوده اندوه پر است
غصه ای در دلم اینگونه تلنبار نشد

 آخر عاقبت دوری یوسف کوری است
بی جهت دیده یعقوب نبی تار نشد

 سعی کردم که دلم را بخری سود نداشت
بخت با ظرف ترک خورده من بار نداشت

گیر افتادم از دست گناهان خودم
هیچ‌کس مثل من اینقدر گرفتار نشد

آبرو ریزی من قلب تو را درد آورد
آه این پست کجا مایه آزار نشد

نَقل بی‌عاری من نُقل محافل شده است
چه خبرها که سر کوچه و بازار نشد

با همین بی‌خردی سخت هواخواه توام
عاشقت جذب زبان‌بازی اغیار نشد

خواب دیدم که کف پای تو را می‌بوسم
حیف شد دیدن رویای تو تکرار نشد

شغل اجدادی من گریه بر اجداد شماست
چشمم از داغ تو یک ثانیه بی کار نشد

در سرم عطر شبستان نجف پیچیده 
هیچ صحنی حرم حیدر کرار نشد

لب انگور ضریحش نزنم می‌میرم
خاستم ترک شود عادتم انگار نشد

قبل مردن برسانید مرا پیش حسین
تا نگویند که او لایق دیدار نشد

نظرات